یا امام رضا دلم پَر زده سو ی حرمِت
مثل یک کبوتر ی به انتظار کَرَمِت
راه من دوره و من دلم رو پروازش میدم
تا بیاد تو مشهد روی سر صحن و حرمت
چون کبوتری میشم پر می کِشم رو گنبدِت
تا که از اون بالا ها ببینم لطف و کَرَمِت
زائرا گروه گروه میانُ حاجت میارَن
دست خالی میانُ دستِ پر میرَن از حرمت
دلشون خوشه میگن اینجا حج فقراست
چه فقیر و چه غنی راضی میرن از حرمت
دلَمو پَرَش میدم توی حَرَم روی ضریح
وقتی که قدم گذاشتی بشه خاکِ قدمِت
دوست دارم گردِ ضریحُو بمالم رو صورتم
بشه سرمه ی چشمام گرد و غبارِ حرمِِت
میدونم که دست پُر بَر میگردم من به خونه
آقا دعوتم بکن بازم بیام تو حَرَمت
شاعر : سرکار خانم مریم پژومان